شعر

 

می‌ترسم !

می‌ترسم

باران برتمام دنیا  ببارد و تو نباشی

از آن روزی که رفته‌ای من عقده‌ی باران دارم…

. . .

آه زمستان بود

زمستانی که پوستینش را بر من می‌افکند

و من از سرما و دلتنگی هیچ هراس نداشتم

و تو نجوا می‌کردی:

دست‌هایت را بیاور گیسوانم اینجاست!

. . .

حالا می‌نشینم

و باران‌ها تازیانه می‌زنند

بر بازوانم، بر رخساره‌ام ، بر اندامم…

پس چه کس پناهم دهد؟

ای همچون کبوترِ مسافر در میان  چشم و نگاه!

چگونه تو را از خاطراتم بزدایم؟

تو همچون نقش روی سنگ در قلبم جاودانه‌ای

ای که در قطره قطره‌ی خونم خانه داری!

هر کجا که باشی دوستت دارم

ناشناخته‌هایی در توست

گوشه‌ای از تاریخ و سرنوشت

که پا به عرصه‌اش می‌گذارم…

” شعری از نزار قبانی “

 

 

من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم چه قدر تو ماهی
تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمیشه
من می گم خیلی غریبم
تو میگی نده فریبم
من میگم خوابت رو دیدم
تو میگی دیگه بریدم
من می گم هدف وصاله
تو ولی میگی محاله
من میگم یه عمره سوختم
تو میگی قلبم رو دوختم
من میگم چشمات و وا کن
تو میگی من و رها کن
من میگم خیلی دیوونم
تو میگی آره می دونم
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
من میگم ازم بریدی ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دل به تو بستن ؟
تو میگی اینقده هستن
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم بختش سیاهه
تو میگی اون بی گناهه
من میگم رفته که حالا
تو می گی مونده خیالا
من میگم می آد یه روزی
تو میگی داری می سوزی
من میگم رنگت چه زرده
تو می پرسی بر میگرده ؟
من میگم بیاد الهی
تو میگی که خیلی ماهی
من میگم ماهت سفر کرد
تو میگی تو رو خبر کرد ؟
من میگم هر کی با ماهش
تو میگی بار گناهش؟
من میگم تو بی وفایی
تو میگی بریم یه جایی
من میگم دلم اسیره
تو میگی نه خیلی دیره
من میگم خدا بزرگه
تو میگی زندگی گرگه
من میگم عاشق پرنده ست
تو میگی معشوق برنده ست
من میگم به روزها شک کن
تو میگی بهم کمک کن
من میگم خدانگهدار
تو میگی تا چی بخواد یار
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
پشت تو آب نمی ریزم
که نروندت عزیزم

اتل متل توتو...

اتل متل توتوله
این پسره سوسوله
 
موهاش همیشه سیخه
نگاش همیشه میخه
 
چت میکنه همیشه
بی مخ زدن؟نمیشه
 
پول از خودش نداره
باباش رو قال میذاره
 
دی اند جیشو میپوشه
میشینه بعد یه گوشه
 
زنگ میزنه به دافش
میبنده هی به نافش
 
که من دوست میدارم
تاج سرم میذارم
 
صورت رو کردی میک آپ
بیا بریم کافی شاپ
 
تو کافی شاپ،می خنده
همش خالی میبنده
 
بهم میگن خدایی!
چقدر بابا بلائی!
 
همه رو من حریفم
میذارم توی کیفم
 
هزارتا داف فدامن
منتظر یه نامن
 
ولی تویی نگارم
برات برنامه دارم
 
اگه مشکل نداری
میام به خواستگاری!

 اتل متل یه مورچه

اتل متل یه مورچه

قدم می زد تو کوچه

اومد یه کفش ولگرد

پای اونو لگد کرد

 

مورچه پا شکسته

راه نمی ره نشسته

با برگی پاشو بسته

نمی تونه کار کنه

دونه هارو بار کنه

تو لونه انبار کنه

 

اتل متل یه مورچه

مورچه جونم تو ماهی

عیب نداره سیاهی

خوب بشه پات الهی ...



گل گلی فرستادم برایت غظب کردی فشردی زیر پایت همان یک گل ندارد قابل تو تو ازگل بهتری جانم فدایت


تعداد بازدید مطلب : 1748

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه